متفرقه

50روزگی پسرم

رهاجون و آقا کیان و آقا ایلیا که عکسش خوب نیوفتاده.

دایی داود که اصرار داشت با همه ی شماها عکس بگیره که بالاخره با کلی

سختی موفق شد.

دختر مهربونم داره کیارشو سواری میده.بماند که به سختی اجازه داد تا کمی

کیارشبا دوچرخه اش بازی کنه.چه میشه کرد زور رها هم به کیار میرسه.همونطور

که زور کیان و پارمیدا به رها رسید.حالا باید ببینیم آقا کیارش به کی زور میگه

(مسلما تمنا و رهام).این پروسه زورگویی به کوچکتر ها همچنان ادامه دارد.

26 آذر 1393 49 روزگی پسرم

این رهای وروجک که هیچی از دستش در امان نیست.رفته تو کمد تختش

نشسته.همه رو چسب زدیم تا نری توش بشینی اما چه فایده.

با رنگ انگشتی داری صورتت رو نقاشی می کنی.

اینم نقاشی های دخترم که همه جا از خودش اثر میذاره .حتی تو دفتر

حساب کتاب بابا.تصویر روی برگه سمت راست ، چهره یه خانمه با موهای فرفری

این دست رهاجونه .

این همبرگر مخصوص که دخترم با سیب زمینی و نون درست کرده

اینو از باب اسفنجی کارتون و شخصیت مورد علاقه اش یاد گرفته.

دخترم این روزا کلی به مامن کمک میکنه مثل ظرف شستن که خیلی

عاشق این کاره.الهی من دورت بگردم که این قدر بزرگ شدی و به مامان

کمک می کنی.

پسرنازم چه آروم خوابیده.من عاشقتم

این یه کار جدیدیه که تازگی ها انجام میدی.یه بسته شکلات خریدیم برات.

چند تا خوردی .بهت گفتیم کافیه و بقیه رو نخور گفتی نمی خورم ،نگاه کن

می خواد لالا کنه.بعد بسته رو گذاشتی رو پات و شروع کردی به خوابوندن

اونوبراش لالایی خوندی.این کار رو برای خیلی چیزها انجام میدی تا ازت

نگیریمش.اینقدر هم شیرین زبونی می کنی که آئم کم میاره.

خاله قربون کیارشش بره.رها هم که اصلا تو دوربین نگاه نمی کنه.

دخترم عاشق قطار و ریل قطاره

مامان قربون دخترش بره که  دیده داداشی دل درد داره ،بهش عرق نعنا داده .

داداشی خیلی رها رو دوست داره .عشقش اینه که رها دور و برش باشه

و باهاش بازی کنه.رها هم خیلی دوسش داره .مدام میره بوسش میده و میگه

"داداشی من عاشگتم"دقیقابا همین لفظ.

وای من نازت رو بخورم که اینقدر شیرینی