2ماهگی پسرم

7دی ماه،پسرم دوماهه شده.مثل برق و باد گذشته .باورم نمیشه رهامم ،پسر نازم، دوماه که تو زندگیمونه.

اینقدر از داشتنتون خوشحالم که هیچ خوشحالی باهاش قابل مقایسه نیست. انگار دیگه چیزی کم ندارم یه دختر و یه پسر سالم و ناز.خدارو شکر

پسرم رو بردیم واکسن دو ماهگی زدیم. پسرم خیلی مرد بود و اصلا گریه نکرد.(آخه تو بیمارستان کلی بهش آمپول زدن و پسر گلم حسابی از پسش بر اومد.) 

وزن دوماهگی:                   5کیلو و 450 گرم       

قد دوماهگی:                     58سانتی متر

حالا دیگه نسبت به من و بابا و خواهرجون رها واکنش نشون میدی.همش دوست داری برات بخونیم یا حرف بزنیم.

بعضی وقتا آنچنان مامان رو عاشقونه نگاه می کنی که برام عجیبه این احساس که بهم داری.اینقدر نگاهم می کنی تا من متوجه بشم  وبهت لبخند بزنم و قربون صدقت برم.وای که از دیدن این لحظه دلم کلی قنج میره.احساسم قابل بیان کردن نیست.

رها خانم هم تو این مدت حسابی با داداشی ارتباط برقرار کرده.کلی به مامان تو نگه داشتن داداشی کمک میکنه .پوشکش رو برای مامان می آره.داداشی رو سرگرم میکنه براش شعر می خونه.خیلی دوسش داره.از اونطرف هم ،داداشی خیلی خیلی رهاجون رو دوست داره.

دخترم این روزها خیلی شیرین زبونی میکنه که حسابی از ما دل برده.البته بعضی روزها خیلی بدقلق میشه و ما مجبوریم کمی دعواش کنیم که این اقتضای این سنشه.اما در مجموع از چیزی که فکر می کردم خدا رو شکر ، سخت تر نیست.