نوروز1392
دختر قشنگم
عید اومده ، و ما در کنار هم یک سال جدید دیگه رو آغاز کردیم.امیدوارم این سال جدید هم یک سال پر از موفقیت و خوشبختی برای همه ی عزیزانمون و ما باشه.
دخترم تو این یک سال خیلی تغییر کردی ، خیلی بزرگتر شدی ، تو سال 91 چهار دست و پا رفتن ، راه رفتن ، حرف زدن رو یاد گرفتی و دندونات به جز دندونای نیشت همه در اومد.تغییرات بزرگ و قشنگی بود.با همشون من و بابا کلی ذوق کردیم و خوشحال شدیم.
خدارو شکر که با وجود تو ،خوشبختی بزرگی نصیب ما شد .امیدوارم همیشه سلامت و خوشحال و خوشبخت باشی و مایه افتخار ما.
امسال عید نتونستیم بریم مسافرت.فقط 2 روز قبل از سال تحویل،رفتیم خونه ی پدرجون ،حدود 10روز اونجا بودیم ،بعد برگشتیم تهران که عمه مریم و خونوادش اومدند خونمون و ما با اونها رفتیم کرج . سیزده به در رو، همه با هم ،تو یه پارک جنگلی تو کرج گذروندیم.
فردای 13 به در ، برگشتیم خونه ی پدرجون، واسه مراسم ولیمه پدرجون و مادرجون که روز 15 فروردین بود .ساعت 6 صبح جمعه روز 16 فروردین برگشتیم خونه.
به این ترتیب یه تعطیلات خیلی طولانی و خوب رو پشت سر گذاشتیم.
اینم عکس های نوروز
وروجک مامان داری چی کار میکنی؟
اینم جنگلی که از راه روستای چپی راه داره.خیلی جنگل زیباییه.
دایی محسن و دختر نازم.
آهای خانوم کجا کجا؟
توپت رو گرفتی داری از دست کیان فرار می کنی؟امان از دست شما دو تا!!!
دخترم و ایلیا مشغول خوردن هله هوله!
ملا رها بابایی!!!
قیافشون رو نگاه کن!!
فرشته کوچولوی من وقتی که خوابه.
اینم رهاجون مامان و باربد کوچولو و باران جون.(بچه های پسردایی مامان)خیلی نازید .وقتی اومدند خونه ی مادرجون، رفتید تو حیاط کلی
توپ بازی کردید.دیگه دوست نداشتند برند.