رهارها، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 19 روز سن داره

بهترین هدیه خدا

جنسیت نی نی مون

1393/4/22 11:23
نویسنده : مامان مژگان
192 بازدید
اشتراک گذاری

عسل های ناز من، 11 تیر رفتیم سونوگرافی ، خدا رو شکر نی نی مون سالم و در حالت نرمال قرار داره.حالا مطمئن شدیم نی نی مون یه پسره نازه.خیلی خیلی از خدای بزرگ ممنونم.البته با اینکه برام خیلی مهم نبود که جنسیت نی نی مون چی باشه اما حالا خوشخالم که یه پسر ناز دارم. فقط آرزو می کنم که هر دوتون در پناه خدا سالم و خوشحال باشید.این نهایت ارزوی من و باباجونه.ضمنا اینقدر این نی نی وروجکه من موندم پس کی می خوابه؟ همش داره بهم ضربه می زنه.به قول یکی ، این ضربه ها شیرین ترین لگد های دنیاست. و فقط یک مادر اینو درک میکنه.امیدوارم همه ی اونهایی که ارزوی مادر شدن دارن به زودی این حس شیرین رو تجربه کنند .

دخمل ناز منم خیلی خیلی شیرین و شیطون شده، کلی برامون شیرین زبونی میکنه و چند روزه به من و بابا می گه : مامان کوچولو ، باباکوچولو.

حدود 2 هفته شمال بودیم.دو تا عروسی رفتی.خیلی خیلی بهت خوش گذشت.حسابی رقصیدی و چون عاشق موسیقی هستی کلی از شنیدن آهنگ لذت بردی.همش هم می گفتی:درد و بلا بزار(منظور اهنگ مجنونم معین ) اگه بهت گوش نمی کردن می اومدی و بهم می گفتی :نازنین ناز نکن بزار(فکر کنم خواننده اش نریمانه).

ضمنا خیلی خوب با بچه های دیگه ارتباط برقرار کردی.با ایلیا و النا و باران و اتریساو سیاوش.خلاصه کلی بچه دور و برت بود که باهاشون بازی کنی.

خونه پدرجون هم که هر کاری دلت خواست کردی.عاشق اینی که غروب بشه بری با مادرجون جوجه ها رو جمع کنی ، (بهش میگی: مادرجونم بریم جوجه ها بخوابن). البته روزهای آخر خیلی خیلی بی قرار بابا بودی (درست مثل مامان)،خیلی بهانه گیری می کردی و همش می گفتی: گوشی بده، بابا زنگ بزنم ، دلم تنگ شده.بابا هم که اینا رو می شنید تنهایی بیشتر کلافه اش می کرد تا بالاخره طاقت نیاورد و اومد پیشمون.

 

یه اتفاق خیلی مهم هم افتاده، تمنا جون ، نی نی ناز دایی محسن به دنیا اومد.یه دختر خیلی خوشگل و دوست داشتنی.اولین بار که دیدیش ، خیلی عکس العملت جالب بود .برای چند دقیقه رفتی کنارش نشستی و دستای کوچولوش رو گرفتی.انگار یه عروسک واقعی دیده باشی.خدا رو شکر که تمنا جون سالم به دنیا اومد و باعث خوشحالی هممون شد و یه عضو دیگه به خونوادمون اضافه شد.

 

ضمنا دخترم حال داداشی رو هم خیلی می پرسه.می آد کنار شکم مامان ، بلند می گه: داداشی ، سلام خوبی؟

قربون اون ابراز محبتت برم.

من عاشقتونم.باردار بودن با وجود یک بچه کوچیک خیلی سخته ولی همه رو به امید روزیکه هر دوتون با هم بزرگ شید و برای هم همبازی و دوست خوب بشید تحمل می کنم.فقط خوشحالم که فاصله سنی کمتون، باعث صمیمیت بشتر بینتون میشه.می دونم مشکلات زیادی پیش رو دارم ،اما آینده  رو روشن می بینم.

فقط میتونم بگم خدارو  از صمیم قلبم شکر می کنم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مامان شایان
30 تیر 93 15:08
مبارک باشه. به سلامتی. رها خوش به حالت که یه داداشی ناز داری
مامان نازنین زهرا
23 مهر 93 14:06
مبارک باشه انشاالله به سلامتی بچتونو بغل کنین ممنونم انشالله