6ماهگی رهام

پسرم رو بردیم قد ووزن.خدا روشکر همه چی خوب بود.

وزن 6ماهگی :8کیلو و 200 گرم

قد 6ماهگی:65 سانتی متر 

پسرم از دوهفته پیش همون اول اردیبهشت غلت زدن رو یاد گرفته.حالا به راحتی غلت میزنه.و سعی می کنی سینه خیز بره ولی خیلی نمی تونه.خیلی هم وروجک شده.همش باید باهاش بازی کنیم یا راه ببریمش. 

رها خانم هم که علاقه ی عجیبی به خانواده داره.هرچی که میخره یا میسازه یا پیدا میکنه چه حیون چه اسباب بازی یا اشیا و حتی نقاشی هاش باید خانواده باشه.مثلا اگه براش یه گل بکشیم باید گل مامان و گل بابا و گل رها و رهام هم بکشیم.چند روز پیش خونه پدرجون حلزون پیدا کرد بابا رو وادار کرد که نه تنها حلزون خانواده ما رو تشکیل بده بلکه حلزون کل فامیل رو هم پیدا کنه.حلزون خاله ها،دایی ها،کیان و.....

عروسک لاک پشتش کوچیکه به اون میگفت رها ،رفته دیده خواهرجون غزل بزرگترش رو داره، حالا همش میگه لاک پشت مامان می خوام.یه خانواده کامل شامل بابا و مامان و رها ورهام،از تخم مرغ های کیمدی داره.

خلاصه هر چیز یا شخص کوچیک براش رهاست و اگه بزرگ باشه براش مامان یا باباست.

اینم یه داستانی شده واسمون.

نقاشیش عالی شده.خیلی بهتر از سنش میکشه.علاقه اش هم به موسیقی عجیبه.یه کمی که بزرگتر شد میبریمش کلاس تا حرفه ایی تر یاد بگیره.

الانم مشغول شیطنته.به قول خودش "پوس کله میکنم".بعضی روزا واقعا شیطون میشه به حدی که غیرقابل کنترله .البته بیشترش بخاطر کم تحمل شدن ماست.وگرنه اکثر بچه ها این شیطنت ها رو دارن ما کم حوصله شدیم.چه میشه کرد ،دوره ی سختی رو ،مردم این زمونه میگذرونن .اعصاب زیادی واسه مردم نمونده. آپارتمان نشینی هم که مشکلات رو بیشتر کرده تا بچه ها میان کمی بدون و بازی کنند و فریاد بکشن همش دعواشون میکنیم که همسایه ها اذیت نشن.اوها هم انرزیشون تخیله نمیشه با شیطنت جبرانش می کنند.

ایشالله به زودی شرایطی فراهم شه که بریم خونه ویلایی زندگی کنیم تا بچه هامون بهتر زندگی کنند.