بندر انزلی
به نام خدای مهربان
دختر عزیزم رهاجون سلام
تعطیلات محرم امسال (15 آذر)به اصرار عمه مریم رفتیم انزلی.روز عاشورا با یک رکورد خیلی خوب(4ساعت و نیم) رسیدیم .خانواده عمه از دیدنت خیلی خوشحال شدند.روز چهارشنبه من،تو وبابا همراه محمدرضا رفتیم دریا.این اولین باری بود که دریا رو می دیدی ،البته همش خواب بودی
وما به سختی چند تا عکس ازت گرفتیم.دریا مثل همیشه زیبا بود،کلی کشتی تو دریا بودند.محمد رضا هم که با یک چوب در حال خط کشی دریا بود.
بابا روی شن های ساحل اسمت رو نوشت و من هم ازش عکس گرفتم.
بعد از دریا رفتیم گورابجیر صحرا که زادگاه پدربزگ و اجداد باباست.هنوز عموی بابا اونجا زندگی می کنه.
شب با شیرینی که خریدیم ،برای محمد رضا شمع گذاشتیم تا فوتشون کنه، این هم عکساش.
ما جمعه صبح به سمت تهران راه افتادیم.بعد ازظهر رفتیم خونه عمه مهناز،پارمیدا با دیدن پستونک خوردن تو ،خودش هم شروع کرد به پستونک خوردن.
شب ساعت 12:50 رسیدیم خونه. این هم از مسافرت ما به انزلی.