6ماهگی
هورا دخمل ناز من ماهه شد.مامان قربون دختر نازش بره.
عسل مامان،حسابی بزرگ شدی .واسه خودت خانوم شدی.دیگه می تونی راحت غذا بخوری، خوب میشینی ، غلت زدنت که عالی شده،سینه خیز هم که میری ،با عروسک هات هم بازی میکنی،یاد گرفتی که همه چیز رو با زبونت تست کنی،هر چیزی به دستت می آد رو می بری به طرف دهنت تا بتونی با مزه کردنش ،بهتر بشناسیش.قربونت بره مامان.من عاشقتم.
واکسن 6ماهگیت رو زدم.3روزه که تب داری.خیلی ناراحت میشم وقتی تو این حال میبینمت.نمی تونی زیاد شیطنت کنی ،بی حالی .قربونت برم ،یه کم تحمل کنی خوب میشی ،درعوض تا یک سالگی دیگه واکسن نداری.
راستی قدت شده 65cm و وزنت هم 7کیلو و 200 گرم.
مامان 3هفته ست که میره سر کار.البته فقط یک روز کامل ویه نصف روز.که یه روزش رو پیش خاله سمیرا واون نصف روز رو پیش بابایی می مونی .بعضی روزا خوب غذا نمی خوری ولی در کل باهاشون میسازی.با اینکه مدت خیلی کمی نمی بینمت ولی تو همین مدت هم دلم کلی واست تنگ میشه.
رها بلای مامان،عید خیلی نزدیک شده ،همه در حال جنب و جوش و خونه تکونی وخرید هستند.
من هم دارم از یه طرف خونه تمیز میکنم واز طرف دیگه خرید میکنم.قراره کلی چیزای خوشگل برات بخریم.خیلی ذوق وشوق دارم .آخه این اولین ساله که تو با ما هستی.ومن بیصبرانه منتظر اومدن عید هستم.امیدوارم یه عید خاطره انگیز برامون باشه.