رهارها، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 20 روز سن داره

بهترین هدیه خدا

یک روز بهاری دردماوند

1391/2/26 13:22
نویسنده : مامان مژگان
210 بازدید
اشتراک گذاری

عزیز مامانی جمعه به اتفاق خاله سمیرا رفتیم دماوند.متاسفانه امسال به شکوفه ها نرسیدیم ولی خیلی سرسبز وزیبا بود.روحمون تازه شد.جالبه که تو هم کلی احساس خوشحالی میکردی.قربونت بره مامان ،تو هم مثل مامان و بابات عاشق طبیعت هستی.خیلی خوش گذشت کلی شقایق در اومده بود.من عاشق این فصلم.تو چطور مامانی؟

 

اینجا مهر پارسال امده بودیم تو اون موقع حدود دو ماهت بود.زمان چقدر سریع میگذره.باورم نمیشه چه روزهایی رو پشت سر گذاشتیم.حالا دیگه واسه من و بابا تصور روزهای بدون تو هم غیر ممکنه.انگار تو همیشه تو زندگیمون بودی.خیلی دوست داریم وبخاطر وجود تو از خدای بزرگ و مهربون ممنون وسپاس گذاریم.

مامانی چرا رفتی تو درخت؟ 

شقایق زندگی مامان بابا ،تو شقایق ها بهت خوش می گذره؟

 

موقع برگشت به سد لتیان هم رفتیم.خیلی شلوغ بود اما به رفتنش می ارزید.قربون اون نون خوردنت بشم.

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

هدی
25 اردیبهشت 91 16:35
الهی قربونت برم با اون موهای خرگوشی دخمل طلا
رفتی بغل خاله سمیرا داری نون میخوری نوش جونت از راه دور می بوسمت


ممنون هدی جون،پسر گلت خوبه؟خدا برات نگهش داره
مونا و محسن
25 اردیبهشت 91 22:54
سلام جو جو ی من
چقدر تو ناز شدی
بزرگ شدی
دی جی شدی


من که گفتم چقدر بزرگ شدم،واسه خودم خانومی شدم.