رهارها، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 15 روز سن داره

بهترین هدیه خدا

دریا

از اونجاییکه را و رهام عاشق دریا هستند ما هرجایی که نزدیک دریا بودیم مدت زمانی رو اونجا صرف میکردیم اینم چند تا  از عکس هاشون (لبته جاهی مختلف، انزلی،چالوس ،بابلسر،ابشار ویسادار، سد سقالکسار،رودخونه منتهی به امامزاده ابراهیم)                                               ...
9 تير 1394

قلعه رودخان

۴تیر ۱۳۹۴ از شهرک چوبی امامزاد ابراهیم رفتیم به سمت قلعه رودخان ،مسیر جنگلی واقعا زیبایی داشت اما خود محیط قلعه خیلی بی نظیر بود ، ولی چون ماتنها بودیم با شما دوتا وروجک و تا ناهار بخوریم بریم خیلی طول کشید نتوستیم زیاد بریم بالا ،تا پله ۴۰۰رفتیم بالا دیگه کم کم داشت تاریک میشد که برگشتیم .قسمت جالبش اینه که تمام این ۴۰۰پله رو رها راحت رفت بالا و اومد پایین یعنی ۸۰۰تا ،واقعا من بهت افتخار میکنم رهاجون.       چون بدون برنامه قبلی اومدیم تقریبا هیچی با خودمون نیاوردیم ،تو جنگل بابا با چوب های جنگلی هم زغال درست کرد و هم سیخ چوبی ،خیلی کباب خوبی از اب دراومد به جرات میگم از بهترین کباب های بود که خوردیم. ...
9 تير 1394

۷و۸ماهگی رهام

پسرم اقا رهام بالاخره مروارید های سفیدش در اومدن ،پسرم دقیقا هفت ماه و هفت روزش بود که دندون در اورد.دوتا دندون خوشگل پایین درامد.  پسرم در حالیکه تقریبا از اوایل اردیبهشت سینه خیز میرفت حدودای۱۵اردیبهشت  شروع کرد به چهاردست و پا رفتن ،همون اوایل هفت ماهگی ،حالا خیلی خوب و سریع چهاردست و پا میره ، از دو روز قبل هم یعنی دقیقا هشت ماهگیش میتونه با کمک مبل و میز بلند شه  و چند قدم برداره اما نمی تونه خودش بشینه،اینطوریه که مامان دیگه زندگی نداره.  پسرم  تو هشت ماهگیش ۸/۵کیلو شده و قدش هم ۷۱سانتیمتر شده. یک ماهی هم میشه که غذا میخوره فرنی که خیلی دوست نداره اما سوپ خوب میخوره ،البته به لطف باباجون خیلی چیزا...
8 تير 1394

6ماهگی رهام

پسرم رو بردیم قد ووزن.خدا روشکر همه چی خوب بود. وزن 6ماهگی : 8کیلو و 200 گرم قد 6ماهگی: 65 سانتی متر      پسرم از دوهفته پیش همون اول اردیبهشت غلت زدن رو یاد گرفته.حالا به راحتی غلت میزنه.و سعی می کنی سینه خیز بره ولی خیلی نمی تونه.خیلی هم وروجک شده.همش باید باهاش بازی کنیم یا راه ببریمش.  رها خانم هم که علاقه ی عجیبی به خانواده داره.هرچی که میخره یا میسازه یا پیدا میکنه چه حیون چه اسباب بازی یا اشیا و حتی نقاشی هاش باید خانواده باشه.مثلا اگه براش یه گل بکشیم باید گل مامان و گل بابا و گل رها و رهام هم بکشیم.چند روز پیش خونه پدرجون حلزون پیدا کرد بابا رو وادار کرد که نه تنها حلز...
14 ارديبهشت 1394

عکس های سری بیست و ششم

12 اسفند 1393  پسرم اینجا 4 ماه و 5 روزه ست. خواهرجون رها عروسکش رو آورده کنار داداشی تا بخوابه، پسرم هم از دیدن عروسک هیجان زده شده. قربون خنده هات بره مامان.این عکس ها پشت سر هم گرفته شده تا خنده های زیبای پسرم ثبت بشه معدود عکسی که ما تو پارک از رهاخانم  تونستیم بگیریم. 22اسفند 1393 ایشالله دوماد بشی پسر نازم. رها خانمم که از دوربین فراریه. این یه درخت خیلی قطوره که تو شکافش یه آدم بزرگ هم می تونه بره. مرداب بسیار زیبا و طبیعت بکر روستای قادیکلا پسرم در حال گاز زدن به دندونیش.خیلی هم عصبا...
7 ارديبهشت 1394

بدون عنوان

      سه ماهگی پسر نازم مبارک             اینم یه نقاشی جدید رها که همه ی اعضای خونواده مون رو کشیده. اونی که مژه داره مامانه، اونی که ریش پرفسوری و عینک داره باباست، اونی که کنار مامانه رهاست و اون که خیلی کوچولوئه  رهامه. عافیت باشی مامانی.       مخفیگاه جدید رها برای قهر کردن.الان دخترم آمپول زده ناراحته رفته قهر.     ...
27 بهمن 1393