15 ماهگی رهای مامان
عسل مامان به بهانه ی 15 ماهگیت رفتیم بهداشت واسه قد و وزن. وزن و قدت رشد زیادی نداشت باید ماه بعد هم ببرمت ، خیلی نگران کننده نیست باید بهت بیشتر به تغذیه ات برسم.
دخترم خیلی وروجک شدی ، مدام می خوای باهات بازی کنیم یا کارتون نگاه کنی .وقتی هم می خوای کارتون نگاه کنی ،می ری فیش دستگاه DVD رو که باید به تلوزیون وصل شه بر میداری و می گی "دیش" اینطوری به ما می فهمونی چی می خوای.
تازگی ها هم با بابا می رید تو کمد قایم میشید تا من پیداتون کنم.عاشق این کاری.
واسه خودت پشت مبل یه مخفیگاه پیدا کردی که می ری اونجا ،نمی دونم چرا اینقدر به اینکار علاقه داری.روزی 20 بار یا بیشتر میری اونجا.از مبل می ری بالا و بعد می ری پشتش.امان از دست تو دختر بلای مامان.
یه مدتیه که هر چی گم میشه باید بریم پشت کوسن مبل رو بگردیم .چون یه وروجک هست که همه چیز و اونجا قایم می کنه!!!!!!!!!
بعضی وقتا اسباب بازیهاتو می ذاری تو کیف مامان یا بابا.وقتی می ریم سرکار می بینیم برامون اسباب بازی گذاشتی ،واسه اینکه تو محل کارمون بازی کنیم اینا رو برامون می ذاری ،مگه نه؟؟؟!!!
خلاصه هر روز بشتر از قبل شیرین کاری وکلمات جدیدی یاد می گیری و مدام درحال سورپرایز کردن ما هستی.
این عکس های شمال که دفعه ی قبل رفتیم و تو هم مشغول چیدن گلها.اگه مادرجون بفهمه می کشتت!!!!!
خانوم همه ی گلای بیچاره رو چیدی بسه وروجک.
اینم عکس روز عاشوراست که رفتی بغل بابا و من دارم از تون درحالیکه یه دسته داره از پشتتون رد میشه عکس میگیرم قرار بود تو اون عکس یه آقا شیره هم باشه ولی پشتش بهتونه.اینم از حرفه ایی بودن عکاسه هههههه!!!!!