رهارها، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 19 روز سن داره

بهترین هدیه خدا

18ماهگی

1392/2/13 21:23
نویسنده : مامان مژگان
167 بازدید
اشتراک گذاری
دختر گل مامان شده یک سال و نیمه.نمی تونم بگم که این مدت چطور
 گذشت،اما بهترین روزهای زندگی من و باباجون با حضور تو ، رقم خورد.
من به خوذم می بالم که دختر ناز و باهوشی مثل تو دارم. و از خدا بی نهایت 
سپاس گذارم که این فرشته کوچولو رو به ما داده،امیدوارم لایق و شایسته 
داشتن تو باشیم.

عزیز دلم بردمت کنترل قدو وزن،خدا رو شکر همه چی خوب بود.
نمودار رشدت صعودی بود.قد: 82cm وزن: 10.5 کیلو خداروشکر.

دخترم کلی کلمه های جدید یاد گرفته و دایره لغاتش داره هر روز بزرگتر از 
روزهای قبل میشه.دیگه خیلی از کلمات رو می تونی بگی ،اما هروقت خودت 
دوست داشته باشی ، نه هر وقت که ما بخواهیم.

اینم قسمتی از دایرت المعارف رها بانو!!!

تاب تاب ابوسی ، ن آزی : یعنی تاب تاب عباسی نندازی (خدا منو ،رو هنوز 
نمی تونی بگی).

ابو سلا: یعنی الو سلام.

اوجه: یعنی گوجه

سیر: شیر

شعر یه توپ دارم قلقلیه رو برات می خونم به آبی که میرسم می گی :آهی.

از یک تا 10 فقط چهار و هشت و نه رو نمی گی بقیه رو یاد گرفتی.

بهت I LOVE U یاد دادم اما مدل خودمون. من میگم I تو هم دستات رو شکل
قلب در می آری و بعدش میگی U.

دایی تازگی ها این کلمه رو یاد گرفتی.

کوکو : یعنی مرغ و خروس.یا وقتی بهت می گم خروس چی می گه.

وقتی بهت می گم هاپو چی میگه ، میگی: هاپ هاپ.

به جو جه ها هم می گی : جی جی.

به چشم می گی :چش و به ابرو هم می گی : 

وقتی می خوای برات نقاشی بکشیم میگی : چش چش ابو یعنی : برام 
چشم چشم دو ابرو بکشید 
یا می گی گووول : یعنی برام گل گل گل از همه رنگ بخونید و برام گل بکشید
 (البته اینا رو باباجون بهت یاد داده).
خلاصه مثل قند و عسل شیرین شدی.البته یه کارهایی هم یاد گرفتی زیاد
 خوب نیست مثل ، یاد گرفتی چطور با گریه چیزیکه می خوای رو به دست
 بیاری و این یه کم بده!!!
پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مریم
22 فروردین 92 14:46
سلام به دوست و همکار گلم، وبلاگ رها جون رو دیدم عکساش خیلی قشنگ بود امیدوارم زنده و پاینده باشه و سایه شما و همسر محترمت روی سرش باشه از طرف من دختر گلت رو ببوس.


ممنون مریم جون لطف کردی