حرف های دل مامان
دختر نازم با چنان عشقی زندگی کن که اگر به اشتباه به جهنم افتادی خود شیطان تو را به بهشت هدایت کند.
قند و عسل مامان،می خوام یه کم از شیرین کاری هات بنویسم که با انجام هر کدومشون مامان و بابا رو کلی خوشحال میکنی.
خوابیدنت خیلی جالب شده.دیگه یه تخت دونفره هم برات کمه.قبلابه اندازه90 درجه تو خواب می چرخیدی حالا دیگه داری به 180 درجه می رسی.(قربون انیشتین کوچولوی خودم برم که تو خواب هم ریاضی رو درک میکنه.به مامانیش رفته.هههههههه).از ترس اینکه از رو تختمون نیفتی ،کنار تخت رو با تشک پوشوندیم و هم سطح تخت کردیم،خلاصه دکور اتاقمون رو واست تغییر دادیم.
چندوقتی هست که می تونی اشیا رو با دستت بگیری و واسه لحظاتی نگه داری.جغ جغه هات رو میدم دستت تا باهاشون بازی کنی.حتی میتونی روزنامه و کتاب های کوچیک رو تو دستت نگه داری.
تو این عکس دخترم داره نشون میده که اهل کتاب خوندنه.اونم چه کتابی .یه کتاب عمرانی.قربونت برم
تو این عکس هم که غرق در خوندن روزنامه هستی!!!
نشستنت هم خیلی خوب شده مثل این عکس
قربونت برم که از عسل هم شیرین تری.من واست میمیرم.باورم نمیشه اومدی،همه چیز رو تغییر دادی،تقریبا خونه نشین شدم ولی اصلا ناراحت نیستم.اصلا خسته نشدم.اگه یه ساعت نبینمت دلم واست یه ذره میشه.عاشقتم.حتی تصور هم نمی کردم که تمام دنیام بشی(البته بابا هنوز جایگاه ویژه خودش رو داره)دیگه زندگی بدون تو غیرقابل تصوره.تمام سختی هایی که میکشم شیرینه.لحظه لحظه ی با توبودن برام خاص و ویژه ست.بی صبرانه منتظر راه رفتنت،حرف زدنت،بزرگ شدنت هستم.خیلی دوست دارم عزیزدلم.