رهارها، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 19 روز سن داره

بهترین هدیه خدا

اولین نوروز وتعطیلات عید

1391/1/19 17:36
نویسنده : مامان مژگان
297 بازدید
اشتراک گذاری

به نام خدای بزرگ و مهربان

رهای خوشگل مامان ، اینقدر تو این یک ماه مشغول خونه تکونی و خرید عید بودم و بعد هم که تو تعطیلات بودیم اصلا وقت نکردم که وبلاگت رو بروز کنم.واسه همین یه خلاصه ایی از این یک ماه برات می نویسم.

دختر گل مامان،چون تو امسال خیلی کوچولو بودی واسه همین تصمیم گرفتیم مسافرت راه دور نریم وفقط بریم شمال .من و تو به اتفاق خاله سمیرا و عمو محمد پنج شنبه (25 اسفند) رفتیم شمال.بابا موند تهران تا بره سرکار و واسه عید بیاد پیشمون.از همون اول که ما رفتیم باباجونی دلش واسمون تنگ شده بود.

 

 

 

                               شکلکهای جالب و متنوع آروین                                                                مثل همیشه همه منتظرمون بودند.از دیدنت خیلی خوشحال شدند.یه موضوع خیلی جالب رو اونجا فهمیدم اونم اینه که تو بغل خانومها به راحتی می موندی اما بغل تمام آقایون برای بار اول گریه می کردی.حتی تو بغل پدرجون هم واسه بار اول و دوم گریه کردی.تا حالا این مدلت رو ندیده بودم.

اونجا کلی آدم بود که سرت رو گرم کنند وباهات بازی کنند.مخصوصا خواهری غزل و خواهر جون صبا.جلوی آیینه برات آواز می خوندند(ترانه ی جان مریم و یه حرفایی همیشه هست و حسنی) خیلی ذوق میکردی.با صدای بلند می خندیدی .معلوم بود که بهت خیلی خوش میگذره.

شبای اول به سختی می خوابیدی چون به خواب تو محیط شلوغ عادت نداشتی ولی کم کم بهتر شدی. روز قبل عید بابا هم اومد وآخرین شب سال همه خونه ی پدر جون بودیم.

 بالاخره روز عید رسید.ساعت 8:44 دقیقه ی صبح روز سه شنبه اولین روز عید و اولین روز سال 1391 .دختر گلم عیدت مبارک .امیدوارم سال خوب و خوشی داشته باشی و عیدهای خوب زیادی رو تو زندگیت تجربه کنی.                       

 

 

75528305730557353121 سری جدید کارت پستال تبریک نوروز 91                                      باز عالم و آدم و پوسیدگان خزان و زمستان ،خندان و شتابان به استقبال بهار میروند تا اندوه زمستان را به فراموشی سپارند و کابوس غم را در زیر خاک مدفون سازند و آنگه سر مست و با وجد و نشاط و با رقص و پایکوبی با ترنم این سرود طرب انگیز نو روز و جشن شکوفه ها را بر گذار  نمایند .

 و باز گرمای ملایم و فرحبخش روز های آفتابی بهار در باغ و راغ و کشتزار ها، به سبزه و گلها و درختان بشارت میدهد تا از خواب سنگین زمستان بیدار شوند و روح تازه بخود گیرند و آنگاه این نوای جانبخش را ساز بدارند.

 

 و باز نسیم گوارای گیسوان مشک بوی بته های گلاب را با آهنگ موزون تکان میدهد تا با لالهء خوش عذار و نرگس و ریحان و گل های دشتی همزمان جوانه زنند و ترانه عشق را به گوش عشاق برسانند و آنگاه در چمنها و دشت و دمن طوفان برپا کنند .

 

 و باز هوای شاداب به عشرتگاه باغ و لاله زار ها راه میگشاید و گلهای سرخ و زرد و نیلوفری را که در سبزه زار ها می رویند نوازش میدهد و آنگاه پربار چمن را به نظاره می نشیند و همین که در مرغزاران حریر پوش به میزبانی مردان پاکدل دشت می شتابد نالهء نی را می شنود و وظیفه دار این پیام میگردد.

 

                                                عیدت مبارک 

                     wsrv9g9mn7r8cx2sxw6m کارت پستال تبریک عید نوروز سال 1390 

این اولین عیدیه که ما باهمیم وبا وجودتو یه خانواده ی کامل شدیم.ما خیلی خوشحال بودیم.با وجود تو خدای مهربون خوشبختیمون رو کامل کرد.از خدای بزرگ ممنونیم که لذت بودن با تو رو تو عید به ما داد.

عزیزم ما کلی عید دیدنی رفتیم وکلی هم مهمون واسمون اومد.روزای اول خیلی سرمون شلوغ بود.هوا آفتابی و مطبوع بود اما از روز چهارم دوباره هوا سرد شد واسه همین نشد که بریم بگردیم.باباجون هم روز پنجم برگشت تهران ولی ما موندیم .

حسابی تو این مدت شیطنت کردی ،تازه سینه خیز هم میری ولی دنده عقب.خیلی اون لحظات دوست داشتنی هستند وقتی میبینم که داری هر روز چیزای جدیدی یاد میگیری.

طفلک غزل خیلی واست زحمت کشید بهت غذا میداد،پوشکت رو عوض میکرد،باهات بازی میکرد حتی شبا هم می خوابوندت.تو هم خیلی بهش عادت کردی وقتی می رفتی بغلش کلی ذوق ذوق میکردی.قربونت بره مامان که از همین الان قدرشناس هستی.

 

                                   من و تو روز پنج شنبه 10 فروردین (دقیقا بعد از دوهفته)برگشتیم تهران .باباجون کلی دلش واسه ما تنگ شده بود.ما هم واسه بابا کلی دل تنگ شدیم.روز بعدش سه تایی رفتیم شهرهای اطراف دماوند رو گشتیم (کیلان ،وادان،آبسرد).خیلی شهرهای زیبایی بودند.

روز سیزده بدر امسال با 7ماهه شدن تو مصادف شده.7ماهگیت مبارک دختر نازم.

 

                      

سیزده بدر رو رفتیم یه جایی نزدیک پردیس به اسم کرشت.یه دشت سرسبز که یه نهر هم کنارش بود.نزدیکای غروب هم رفتیم بزرگراه مدرس .خیلی شلوغ بود.خیلی خوش گذشت.این اولین سیزده بدر سه نفرمون بود.امیدورام سیزده بدرهای زیادی رو با هم بگذرونیم.

اینم از تعطیلات عیدمون.حالا دیگه وقتشه برگردیم به زندگی عادیمون وتمام تلاشمون رو بکنیم تا یه سال پر بار،موفق و خوب رو بسازیم.به امید خدای مهربون

                             شکلکهای جالب و متنوع آروین شکلکهای جالب و متنوع آروین

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

بابای رها
15 فروردین 91 22:12
مامانش ! دستت درد نکنه که اینقدر زحمت می کشی و این روزهای خاطره انگیز رو با این کار قشنگت موندگار و جاودانه می کنی .
به این می گن یه زن خوش سلیقه اینترنتی .
(ایتا زنای کی داشته ؟ هیشکی به سرا نداشته)
من تو این چند روزی که در تهران تنها بودم تازه فهمیدم که یه مرد خانواده دار شدم و واقعا نمی تونم بدون شما عزیزانم زندگی کنم .
ممنوننم که تعطیلاتتون رو بخاطر من کوتاه کردید تا من تنها نباشم . ایشالا که بتونم جبران کنم .
دوستون دارم .

خواهش میکنم.قابلی نداشت.