7ماه و 17 روزگی
به نام خدا
من نباشم کی تو رویا موهاتو ناز میکنه
کی با بالای شکسته با تو پرواز میکنه
راست بگو من اگه نباشم اخمای پیشونی تو
کی می آد دونه دونه با حوصله باز میکنه
من نباشم کی می آد ،تورو تا خورشید ببره
کی میگه حقا همیشه باتوئه
واسه ی خاطر تو جون می ده پشت پنجره
من اگه نباشم
کی واسه همیشه تورور می پرسته
کی برات میمیره کی نمیشه خسته
کی تورو می ذاره روی دو تا چشماش
کی اگه نباشی میگیره نفسهاش
من اگه نباشم من اگه نباشم
دختر قشنگ مامان
این هفته رفتیم خونه ی عمه مهناز.حسابی بهت خوش گذشت.رفتار پارمیدا خیلی جالب بود هم دوست داشت هم خیلی بهت حسادت می کرد.هر کی که بهت توجه میکرد یا باهات بازی میکرد باید با اون هم همون بازی رو میکرد.
تاحالا وقتی می نشوندیمت باید دور و برت بالشت می ذاشتیم که اگه افتادی ،زمین نخوری اما تو این هفته دیگه نیازی به بالشت نیست وخودت رو میتونی نگه داری و راحت بشینی .
این هفته خیلی اشتیاق به خرج می دادی تا غذات رو خودت بخوری واسه همین من غذاهای جامد رو می ذارم جلوت تا بتونی با دستای کوچیکت بخوری این هم نتیجه اش:
قربون اون نگاه نازت برم.
دختر خوشگل مامان،از بعد عید تاحالا یاد گرفتی که با شیر خوردن بخوابی انگار تازه نوزاد شدی.واسه من هم خوبه چون دیگه مجبور نیستم به سختی بخوابونمت.
رقصیدن هم یاد گرفتی ،خیلی بامزه ست هم ایستاده می رقصی هم نشسته.مامان عاشقته،کوچولوی دوست داشتنیه من