رهارها، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 19 روز سن داره

بهترین هدیه خدا

کرج

1391/4/26 18:55
نویسنده : مامان مژگان
262 بازدید
اشتراک گذاری

شیرین مامان ، پنج شنبه 22 تیر رفتیم خونه عمه مهناز. (البته صبح زود رفتیم دماوند برگه های مامان رو گرفتیم ، بعد رفتیم کرج.حدود 3 ساعت و 40 دقیقه تو راه بودیم.یه مسافرت واقعی بود.) خونه ی عمه همه منتظرمون بودند.حتی پارمیدا هم از ذوق، زود بیدار شد.اما ذوقش فقط یه مدت کوتاهی بود ، بعد شروع کرد به حسادت کردن بهت.آخه اونم خیلی کوچولوئه. به هر چیزی که دست می زدی می اومد و به زور ازت می گرفت. تو هم که نمی تونستی به چیزی دست بزنی و کنجکاوی هات رو ارضا کنی مدام می چسبیدی به من و نق نق می کردی .خدا عاقبت ما رو با شما دو تا دختر بلا به خیر کنه.

شب رفتیم پارک نزدیک خونه ی عمه . 

مجبور شدم پیراهن خوشگلت رو از تنت در آرم و یه لباس گرم تنت کنم. خدا رو شکر که این لباس همراهم بود. چاشم تجربه ی خوبی واسه مامان بود.


 

اینم پارمیدا خوشگل شیطون بلا.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

بابای رها
7 مرداد 91 23:45
قربون دختر بلاهام برم . یکی از یکی شیطونتر . حالا مامان شیطونتون که جای خودشو داره . همتونو دوست دارم


ممنون باباجون
هدی مامان پرهام
8 مرداد 91 19:01
از لینک حسنی خیلی ممنون مامان رها

خواهش می کنم عزیزم
هدی مامان پرهام
12 مرداد 91 13:01
رها جون به مامان مژگان بگو عکسای جدید شما رو بذار تو وبلاگت من و پرهام کوچولو منتظریم


حتما هدی جون.ممنون که بهمون سر می زنید