اولین ها در دوران بارداری
عشق مامان
اولین بار که رفتم سونوگرافی تاریخ 21بهمن 1389روز پنج شنبه بود خداروشکر همه چیز مرتب و حالت خوب خوب بود.اولین باری که رفتم و صدای قلبت رو شنیدم روز سه شنبه 17 اسفند 1389 بود می تونم بگم این بهترین و زیباترین صدایی بود که در عمرم شنیدم صدای ضربان قلبت خیای تند بود مثل ضربان قلب یک گنجشک.قربونت برم که این حس زیبا رو به من دادی.خدایا سپاس تو را که این همه خوشبختی به من دادی.
عزیزم اولین باری که تکونت رو حس کردم روز 21 فروردین 1390 بود تازه از دانشگاه اومدم خونه به پشت خوابیده بودم داشتم باهات حرف می زدم بهت گفتم تنبل یه تکونی به خودت بده من خیلی نگرانم دقیقا همون موقع ضربه ای مثل نبض شدید روی شکمم حس کردم از خوشحالی گریه کردم و همون لحظه به بابا هم زنگ زدم این خبر رو بهش دادم.
در روز یکشنبه 28 فروردین 1390 وقتی رفتم به سومین سونوگرافی فهمیدم که دختری .
در حالیکه همه بهم می گفتند شبیه خانم های هستم که پسر زاییدند البته زیاد برای من وبابا فرق نمی کرد ولی من یه کم دوست داشتم دختر باشی.خیلی از شنیدنش خوشحال شدم همون شب به همه زنگ زدم و به همه خبردادم.
دختر گلم اولین باری که تکونت رو بقیه هم دیدند واز رو لباسم پیدا بود17 اردیبهشت 1390روز شنبه بود.
اولین بار که خبر بارداریم رو به خونواده مامان دادم روز تولد پدرجون چهارشنبه 13بهمن 1389 بود نمی دونی چقدر از شنیدنش خوشحال شدند پدرجون می گفت این بهترین هدیه ایی که تا حالا گرفته.از اون روز شروع کردند به لوس کردن من .خیلی بهم خوش گذشت.